۲۷ مرداد ۱۴۰۰، ۱:۲۶
کد خبر: 84440463
T T
۱ نفر

برچسب‌ها

روز شمار محرم

۲۷ مرداد ۱۴۰۰، ۱:۲۶
کد خبر: 84440463
روز شمار محرم

سوگ نهم: حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ، پرچمدار کربلا

حضرت ابوالفضل (ع) در چهارم شعبان سال ۲۶ هجری متولد شد. عباس بن علی (ع) پدرش امیرالمؤمنین (ع)، مادرش فاطمه‏ ام‏‌ُالبنین و کنیه‌اش ابوالفضل و ملقب به قمر بنی هاشم و سقای کربلا است.«عباس‏» جوانی دلاور، زیبا و بلند بالا بود و‬ علاوه‌بر این، از نظر ملکات روحی و کمالات نفسانی نیز بعد از برادرش امام حسین (ع) در میان همه جوانان و رجال اهل‌‏بیت (ع) بی‌نظیر بود. در جنگ‌های صفین و نهروان در رکاب پدر بزرگوارش مشارکت داشت.

امام علی (ع) وقتی که حضرت ابوالفضل (ع) کوچک بود با او مشق شمشیر می‌کرد لذا شیوه جنگ حضرت ابوالفضل (ع) مثال‌زدنی بود و مردم کوفه هنگامی‌که حضرت ابوالفضل (ع) در کنار پدر مشق شمشیر و جنگ می‌کرد به نظاره می‌نشستند و از آن لذت می‌بردند.
حضرت علی (ع) همواره به حضرت عباس می‌فرمود: قدرت بازوانت را برای کربلا برای حمایت از حسین بگذار و این در ذهن ابوالفضل (ع) ماند.
در بحبوحه قیام کربلا بود که شمر امان‌نامه‌ای برای ابوالفضل و برادرانش آورد و هرچه ابوالفضل را صدا زد پاسخی نشنید امام حسین (ع) گفت: ابوالفضل جواب شمر را بده حضرت ابوالفضل گفت: امان‌نامه به چه دردم می‌خورد وقتی حسین نباشد و این بصیرت و وفاداری حضرت ابوالفضل (ع) را می‌رساند.
در روز عاشورا حضرت ابوالفضل (ع) برادرانش را یکی یکی به میدان فرستاد تا در راه حسن شهید شوند اما این‌که چرا حضرت ابوالفضل برادرانش را قبل از خود به میدان فرستاد یک برداشت این است که ابوالفضل ذره‌ای ته دلش دلهره داشت که نکند اگر من بروم و کشته شوم برادرانم از جنگ بازگردند و حسین را یاری ندهند و برداشت دیگر این است که ابوالفضل (ع) می‌خواست قبل از امام حسین (ع) داغ مرگ برادر را بچشد او می‌خواست اجر برادر شهید بودن را ببرد.
در روز عاشورا خدمت امام حسین (ع) آمد و گفت: بچه‌ها تشنه‌اند اجازه بده بروم برایشان آب بیاورم امام نیز به او اجازه داد برود و آب بیاورد حضرت ابوالفضل وقتی برای آب رفت سپاه دشمن را شکافت و خودش را به آب رساند و مشک را پر از آب کرد.
آن حضرت وقتی در کنار آب بود مشتش را پر از آب کرد که بخورد ناگهان به یاد لب تشنه حضرت علی‌اصغر (ع) و امام حسین (ع) افتاد لذا آب را روی آب ریخت و به آن لب نزد.
این‌که حضرت ابوالفضل (ع) پس از این‌که مشک را پُر از آب کرد از میان نخلستان به‌طرف خیمه‌ها به راه افتاد بیان‌گر این است که قصد او جنگ با دشمن نبود بلکه می‌خواست به کودکان آب برساند چراکه نخلستان جای تاخت و تاز نیست و او راه کوتاه‌تر را انتخاب کرده بود.

حضرت ابوالفضل (ع) وقتی با مشک پُر از آب راه نخلستان را در پیش گرفت دشمن دستانش را قطع کرد در این هنگام دلش به این خوش بود اگر دست ندارد حداقل مشک آب دارد اما لحظه‌ای که تیز دشمن به مشک اصابت کرد و آن‌را پاره کرد حیران شد که چگونه بدون آب به خیمه‌ها برگردد.
همه شهدای کربلا وقتی از اسب به روی زمین می‌افتادند دست داشتند و دستان را حایل می‌کردند اما حضرت ابوالفضل دست نداشت و با صورت از روی اسب به زمین افتاد در این هنگام امام حسین (ع) خود را به بالین برادرش ابوالفضل رساند و گفت: به خدا قسم الان کمرم شکست و سر ابوالفضل (ع) را به دامن گرفت و خون از چشمان ابوالفضل پاک کرد حضرت ابوالفضل (ع) به برادرش حسین گفت: برادر خون را از جلوی چشمانم کنار بزن تا یک بار دیگر چهره تو را مشاهده کنم، برادر مرا به خیمه نبر چون شرمنده اطفال تو هستم.
وقتی حضرت ابوالفضل (ع) گریه کرد امام حسین (ع) به او گفت برادرم چرا گریه می‌کنی گفت: برای تنهایی تو گریه می‌کنم من الان که دارم جان می‌دهم سرم در دامن تو است اما تو وقتی شهید می‌شوی کسی نیست سر تو را در دامان بگیرد.
حضرت سجاد (ع) هنگامی‌که برای تدفین شهدا به کربلا آمده بود، با این‌که به بنی‌اسد اجازه داد در دفن شهیدان او را یاری کنند، ولی برای دفن امام حسین و حضرت عباس (ع) به آن‌ها اجازه مشارکت نداد، وقتی پرسیدند: تو تنها چگونه می‌توانی؟ فرمود: «با من کسی هست که کمکم کند، فرشتگان عالم غیب به یاریم می‌‏آیند».
مرقد مطهر حضرت ابوالفضل‌العباس در نزدیکی قبر برادرش امام حسین (ع) در کربلاست که ما بین قبر مطهر این دو بزرگوار منطقه‌ای به نام بین‌الحرمین واقع است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.