نخستین تجربه ای که در ایرنا کلید خورد

۱۲ دی ۱۴۰۲، ۹:۴۷
کد خبر: 85327374
معصومه نیکنام
نخستین تجربه ای که در ایرنا کلید خورد

حضور روانشناس و مشاوری مجرب در سازمان، نخستین تجربه ایرنایی ها است، روانشناسی که پای صحبت های آن ها بنشیند و گره گشای مشکلاتی احتمالی آن ها باشد، حضور فردی خارج از چارچوب های خشک و رسمی اداری. اینکه نزد فردی با تجربه بنشینی و در کمال آرامش حرفت را بزنی و راهکار بخواهی. این همان ضرورتی است که اکنون در ایرنا تحقق یافته است.

به گزارش روابط عمومی ایرنا، "سمیرا میرزایی" دکترای مشاوره خانواده، استاد دانشگاه و عضو هیات علمی و مشاور روانشناس جوانی است که میهمان ایرنا شده و همکاران نیز کم و بیش از حضور این روانشناس جوان و متعهد در سازمان باخبر شده اند و  این اقدام را حرکتی مهم و سازنده در جهت سلامت روان کارمندان می دانند.

اصل رازداری، اصلی مهم و طلایی در بحث مشاوره و روانشناسی است، اصلی که پایه و اساس علم روانشناسی را شکل می دهد، اصلی که اگر نباشد، درب اتاق مشاور زده نخواهد شد و مشکلات روحی و روانی سر جای خود باقی خواهند ماند. این همان اصلی است که دکتر "میرزایی" مشاور خانواده بسیار به آن قائل است و در ابتدای مصاحبه خود نیز به آن اشاره و تاکید کرده است، اصلی که اگر نباشد، پایه روانشناسی فرو خواهد ریخت.

آنچه در ذیل می آید حاصل گفت و گوی کوتاه ما با این مشاور جوان است که روزهای سه شنبه از ساعت ۱۴ و ۳۰ پذیرای همکاران است:

* خانم دکتر، سلامت روان نسبت به سلامت جسم تا چه اندازه حائز اهمیت است تا همه نسبت به سلامت روان خود حساس شده و برای درمان اقدام کنند؟

- در دنیای پرشتاب امروزی، اهمیت سلامت مورد تاکید قرار می گیرد، اما لازم است بدانیم که سلامت تنها به جنبه جسمانی محدود نمی شود و باید به شیوه ای جامع در نظر گرفته شود. سلامت مفهوم پیچیده ای است که ابعاد مختلفی از جمله رفاه جسمی، روانی، عاطفی و اجتماعی را در برمی گیرد. از لحاظ تاریخی، تمرکز در درجه اول بر سلامت جسمانی بوده است و از نقش حیاتی سلامت روان در بهزیستی فرد غفلت شده است. با این حال، در سال های اخیر با شناخت روزافزون اهمیت سلامت روان شاهد ادغام آن در رویکردهای سلامتی هستیم. سلامت روان به وضعیت رفاه عاطفی، روانی و اجتماعی ما اشاره دارد که بر نحوه تفکر، احساس و عمل ما تأثیر می گذارد و توانایی‌های شناختی، تاب‌آوری عاطفی، روابط بین فردی و عملکرد کلی روان‌شناختی ما را در بر می‌گیرد. سلامت روان طیف وسیعی از عوامل را شامل می شود، از جمله اختلالات خلقی، اضطراب، استرس، عزت نفس، مکانیسم های مقابله و بهزیستی روانی کلی. با توجه به این تعریف باید اشاره کرد که یک رابطه همزیستی متقابل بین سلامت جسمی و روانی وجود دارد و هر یک بر دیگری تأثیر عمیقی می گذارد. سلامت روان ضعیف می تواند منجر به پیامدهای نامطلوب سلامت جسمی شود و بالعکس. به عنوان مثال، بیماری‌های فیزیکی مزمن، مانند بیماری‌های قلبی عروقی یا درد مزمن، می‌توانند به طور قابل توجهی بر سلامت روان تأثیر بگذارند و منجر به افزایش خطر افسردگی، اضطراب و کاهش کیفیت کلی زندگی شوند. از سوی دیگر، مسائل مربوط به سلامت روان، مانند افسردگی یا استرس مزمن، می‌تواند در ایجاد یا تشدید مشکلات سلامت جسمانی مانند بیماری‌های قلبی عروقی، عملکرد ضعیف سیستم ایمنی و دردهای مختلف بدن نقش داشته باشد. از طرف دیگر سلامت روان بر نحوه درک، تفسیر و واکنش ما به دنیای اطرافمان تأثیر می گذارد. سلامت روانی مثبت توانایی ما را برای مقابله با استرس، ایجاد روابط معنادار و تصمیم گیری صحیح افزایش می دهد و افراد را قادر می سازد تا پتانسیل کامل خود را در زمینه های مختلف زندگی از جمله تحصیل، شغل، روابط و رشد شخصی به رسمیت بشناسند. که منجر به عملکرد و موفقیت ما در حوزه های مختلف زندگی مانند موفقیت های تحصیلی یا حرفه‌ای می‌شود. همچنین سلامت روانی مثبت می‌تواند به انتخاب سبک زندگی سالم کمک کند و در ایجاد و حفظ روابط سالم مؤثر است و همدلی، ارتباط موثر و حس ارتباط با دیگران را تقویت کند. بنابراین سلامت روان از اهمیت بالایی برخوردار است و باید به همان اندازه سلامت جسمانی مهم در نظر گرفته شود.

*سلامت روان کارمندان در بازدهی عملکرد آنها نقشی دارد؟

- در محیط های کاری رقابتی و پرشتاب امروزی، سلامت روانی کارکنان عاملی حیاتی در تعیین عملکرد و بهره وری کلی آنها است. مسائل مربوط به سلامت روان می تواند به طور قابل توجهی بر توانایی کارمندان برای عملکرد بهینه تأثیر بگذارد و نه تنها بر عملکرد فردی آنها بلکه بر موفقیت کلی سازمان نیز تأثیر بگذارد. هنگامی که کارمندان با مشکلات سلامت روانی دست و پنجه نرم می کنند، توانایی آنها برای تمرکز، تصمیم گیری و تعامل موثر با دیگران می تواند به طور قابل توجهی به خطر بیفتد. در نتیجه، بهره وری، مشارکت، خلاقیت و عملکرد کلی شغلی آنها ممکن است آسیب ببیند. برعکس، کارمندانی که از سلامت روانی خوبی برخوردارند، عموماً انعطاف‌پذیرتر و قادر به انجام بهترین عملکرد خود هستند. استرس مزمن می تواند منجر به فرسودگی شغلی، کاهش انگیزه و کاهش عملکرد شود. هنگامی که کارکنان مشکلات سلامت روانی را تجربه می کنند، عملکرد آنها می تواند به طرق مختلفی تحت تاثیر قرار گیرد که به چند نمونه اشاره می کنم:

کاهش بهره وری: چالش های سلامت روان، مانند افسردگی یا اضطراب، می تواند منجر به کاهش تمرکز، انگیزه و بهره وری کلی در محل کار شود. افزایش غیبت: سلامت روانی ضعیف می تواند به افزایش غیبت کمک کند، زیرا ممکن است کارکنان برای مدیریت سلامت روان خود یا رسیدگی به مسائل مرتبط به مرخصی نیاز داشته باشند.

حضور گرایی: حضور گرایی به حضور در محل کار در حین مبارزه با مشکلات سلامت روان اشاره دارد. اگرچه کارمندان از نظر جسمی حضور دارند، اما ممکن است به دلیل چالش های سلامت روانی، غیرمولد باشند یا با ظرفیت کمتری کار کنند.

مشکلات بین فردی: مسائل مربوط به سلامت روان می تواند مانع برقراری ارتباط موثر، همکاری و روابط بین فردی در محل کار شود. این می تواند منجر به درگیری، کاهش کار تیمی و محیط کاری منفی شود.

جابجایی بالای کارمندان: مسائل بهداشت روانی رسیدگی نشده می تواند به افزایش نرخ جابجایی کارکنان کمک کند، زیرا افراد ممکن است به دنبال محیط کاری سالم تری باشند یا برای اولویت دادن به رفاه خود مرخصی بگیرند.

بنابراین سازمان‌هایی که سلامت روان کارکنان را در اولویت قرار می‌دهند و شیوه‌های حمایتی را اجرا می‌کنند، اغلب نتایج مثبتی را از نظر عملکرد کارکنان تجربه می‌کنند و با در دسترس قرار دادن خدمات حمایتی سلامت روان، مانند برنامه های مشاوره یا درمانی، بر سلامت روان کارکنان و در نتیجه بر عملکرد آنها تأثیر مثبت گذاشته وبا ایجاد یک محیط کاری احتمالاً سطوح بالاتری از مشارکت، بهره‌وری و رضایت شغلی را در میان کارکنان خود تجربه می‌کنند.

نخستین تجربه ای که در ایرنا کلید خورد

* خانم دکتر شما در سازمانی مستقر شده اند که بیش از نیمی از کارمندان آن، با شغلی سرشار از استرس سرو کار دارند، خبرنگارانی که روزانه حجم سنگینی از استرس را با خود حمل کرده و این بار را به دوش کشیده و در کنار نقش خبرنگاری، نقش فرزندی، مادر یا پدر بودن خود را نیز باید ایفا کنند، سلامت روان خبرنگاران با توجه به میزان استرسی که متحمل می شوند در انعکاس فعالیت های خبری آنها چه میزان ضروری است و چگونه می توان استرس های ناشی از کار خبر را تا حدودی کنترل کرد تا به زندگی و خانواده آنها آسیبی وارد نشود؟

- روزنامه‌نگاری با محیط کاری سخت و مواجهه با رویدادهای استرس‌زا، می‌تواند تأثیر بسزایی بر سلامت روان خبرنگاران داشته باشد. فشار مداوم برای انعکاس دقیق و سریع فعالیت های خبری می تواند منجر به افزایش سطح استرس شود. برخی از چالش هایی که روزنامه‌نگاران حرفه‌ای با آن مواجه هستند، می تواند شامل این موارد باشد:

قرار گرفتن در معرض تروما: روزنامه نگاران اغلب با رویدادهای آسیب زا مانند بلایای طبیعی یا صحنه های جرم مواجه می شوند. این مواجهه مکرر می تواند منجر به پریشانی عاطفی، خستگی و حتی اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) شود.

فشار ضرب الاجل: نیاز به رعایت ضرب الاجل های فشرده و تولید اخبار دقیق می تواند فشار زیادی ایجاد کند. روزنامه نگاران دائماً با استرس جمع آوری سریع اطلاعات، نوشتن و گزارش مواجه هستند.

دوراهی‌های اخلاقی: روزنامه‌نگاران معمولاً هنگام ایجاد تعادل بین حق عمومی برای دانستن و احترام به حریم خصوصی یا اطلاعات حساس، با دوراهی‌های اخلاقی مواجه می‌شوند. این دوراهی ها می توانند ناراحتی اخلاقی ایجاد کنند و بر رفاه روانی تأثیر بگذارند.

آزار و اذیت آنلاین و تهدید: با افزایش عصر دیجیتال، روزنامه نگاران اغلب با آزار، تهدید و سوء استفاده آنلاین مواجه می شوند.

این حملات می تواند باعث آسیب روانی شود و استرس و اضطراب را تشدید کند. اگرچه حذف همه عوامل استرس زا در روزنامه نگاری ممکن نیست اما استراتژی هایی وجود دارد که روزنامه نگاران می توانند برای مدیریت استرس ناشی از کار و حمایت از سلامت روان خود از آنها استفاده کنند که مشاوره یا درمان حرفه ای یکی از این موارد است. در واقع مشاوره می تواند فضای امنی برای پردازش به استرس ها ایجاد انعطاف پذیری فراهم کند و با ارائه آموزش در مورد مدیریت استرس ارائه برنامه های سلامتی در محل کار که به سلامت روان می پردازد، مانند آموزش مدیریت استرس، کارگاه های تاب آوری و برنامه های ذهن آگاهی. ارائه دسترسی به برنامه های کمک به کارکنان (EAPs) که خدمات مشاوره محرمانه و منابع سلامت روان را ارائه می دهند. تشویق تعادل بین کار و زندگی. آموزش مدیران و سرپرستان برای تشخیص علائم مسائل مربوط به سلامت روان، ارائه پشتیبانی و ارجاع کارکنان به منابع مناسب می تواند یک محیط کاری حمایتی ایجاد کنند.

* رفتار مدیران در میزان سلامت روان کارمندان تا چه میزان اثربخش است؟

- چنانچه یک مدیر از سلامت روان برخوردار باشد اگر زیر دستان وی مشکل داشته باشند، آنها به سمت سلامت روان پیش می روند اگر مدیران از سلامت روان برخوردار نباشند اگر زیردستان آنها هم سالم باشند زیردستان خود را در مسیر عدم سلامت روان قرار می دهند. جایگاه مدیران خیلی مهم است به همین دلیل در روانشناسی صنعتی سازمانی به آن اهمیت می دهیم چرا که منجر به افزایش رضایتمندی شغلی، افزیش بهره وری و افزایش حس ارزشمندی افراد می شود. در روانشناسی صنعتی سازمانی هر فردی در جای خود قرار می گیرد، برخی از افراد که به لحاظ تیپ شخصیتی مدیر هستند، در جایگاه مدیریت قرار گرفته و سایرین در سایه چنین مدیری که شرایط کاری و شخصی کارمندان را درک می کند، در آرامش به فعالیت مشغول هستند و بالاترین بهره وری را خواهند داشت.

از سوی دیگر مدیران نقش مهمی در شکل دادن به محیط کار و رفاه کارکنان خود دارند. رفتارها، سبک های رهبری و حمایت آنها می تواند تأثیر قابل توجهی بر سلامت روانی کارکنان داشته باشد. به عنوان مثال مدیرانی که محیط کاری حمایتی را ایجاد می کنند، ارتباطات باز را تشویق می کنند و مراقبت واقعی از رفاه کارکنان خود را نشان می دهند، تأثیر مثبتی بر سلامت روان دارند و کارمندان رضایت شغلی بالاتر و احساس راحتی بیشتری می کنند.مدیرانی که تلاش ها و دستاوردهای کارکنان خود را می شناسند و قدردانی می کنند، تأثیر روانی مثبتی ایجاد می کنند. احساس ارزشمندی و تایید، عزت نفس، انگیزه و بهزیستی روانی کلی کارکنان را بهبود می بخشد. مدیرانی که انتظارات روشن و بازخورد به موقع ارائه می دهند به کاهش عدم اطمینان و اضطراب در بین کارکنان کمک می کنند. ارتباط شفاف به کارکنان کمک می کند تا نقش ها، مسئولیت ها و انتظارات عملکردی خود را درک کنند، که منجر به کاهش استرس و بهبود سلامت روان می شود.

مدیرانی که نسبت به کارکنان خود همدلی و تفاهم نشان می دهند، یک محیط کاری امن از نظر روانی ایجاد می کنند. مدیران با پذیرش و در نظر گرفتن احساسات، چالش‌ها و تعادل کار و زندگی کارکنان، می‌توانند اعتماد را تقویت کنند، استرس را کاهش دهند و بر سلامت روانی کارکنان تأثیر مثبت بگذارند. مدیرانی که به طور موثر حجم کار را مدیریت می کنند به سلامت روان کارکنان کمک می کنند. کارکنانی که حجم کاری بیش از حدی مواجه هستندبیشتر مستعد استرس، فرسودگی شغلی و مشکلات سلامت روان هستند. مدیران باید وظایف را به طور عادلانه تخصیص دهند، منابع لازم را فراهم کنند و بر حجم کاری نظارت کنند تا از استرس بیش از حد جلوگیری کنند.

در حالی که رفتارهای مثبت مدیریتی بسیار مهم هستند، برخی از رفتارهای منفی می توانند اثرات مخربی بر سلامت روان کارکنان داشته باشد برای مثال مدیرانی که به شدت بر کار کارکنان خود نظارت و کنترل می کنند، می توانند استرس و احساس بی کفایتی ایجاد کنند. کارمندان ممکن است احساس عدم استقلال کنند که منجر به افزایش اضطراب و کاهش رضایت شغلی می شود.مدیرانی که در ارائه ارتباط و بازخورد واضح ناکام هستند، کارکنان را دچار احساس عدم اطمینان و استرس می‌کنند. فقدان راهنمایی می تواند منجر به افزایش اضطراب، ناامیدی و سردرگمی شود.

مدیرانی که طرفداری یا رفتار ناسازگاری را در میان کارکنان نشان می دهند، یک محیط کاری خصمانه ایجاد می کنند. این می تواند منجر به احساس بی عدالتی، کاهش روحیه و تأثیر منفی بر سلامت روان شود. مدیرانی که تلاش‌های کارکنان خود را به رسمیت نمی‌شناسند یا قدردانی نمی‌کنند، می‌توانند به احساس کم‌ارزش‌شدن و بی‌انگیزگی کمک کنند. این عدم شناخت می تواند منجر به کاهش رضایت شغلی و پیامدهای منفی سلامت روان شود.مدیرانی که رفتارهای قلدری یا آزاردهنده انجام می دهند به طور قابل توجهی بر سلامت روان کارکنان تأثیر می گذارد. چنین اقداماتی یک محیط کاری سمی ایجاد می کند و به افزایش سطح استرس، اضطراب و حتی افسردگی کمک می کند. بنابراین مدیران از طریق رفتارها و سبک های رهبری بر سلامت روان کارکنان تأثیر بسزایی دارند. مدیران با ایجاد یک محیط کاری حمایتی، شناخت کارکنان، ارائه ارتباطات شفاف و ارائه منابع،      می توانند بر رفاه ذهنی تیم خود تأثیر مثبت بگذارند. برعکس، رفتارهای مدیریتی منفی می تواند به استرس، اضطراب و سایر مسائل مربوط به سلامت روان کمک کند.در همین زمینه سازمان‌ها با حضور مشاوران و روانشناسان می‌توانند استراتژی‌هایی را برای حمایت از رفتارهای مدیریتی مثبت و ارتقای سلامت روان کارکنان اجرا کنندسازمان ها باید بر آموزش، سیاست ها و منابع برای پرورش رفتارهای مدیریتی مثبت و ایجاد محیطی که سلامت روان کارکنان را در اولویت قرار می دهد، تمرکز کنند.برای مثال برنامه های آموزشی و توسعه ای برای تقویت هوش هیجانی، مهارت های ارتباطی و درک مسائل مربوط به سلامت روان به مدیران قدرت می دهد تا یک محیط کاری حمایتی و فراگیر را برای کارکنان ایجاد کنند.

نخستین تجربه ای که در ایرنا کلید خورد

* چرا گفته می شود استقرار روانشناس در سازمان ها در سلامت روان کارمندان موثر است؟ از مزایای این حضور بگویید.

- استقرار روانشناسان در سازمان ها می تواند برای حمایت از سلامت روان کارکنان بسیار مفید باشد که می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

منجر به حمایت حرفه ای می شود، روانشناسان می توانند حمایت حرفه ای، مشاوره و درمان را برای کارکنانی که با چالش های سلامت روان مواجه هستند ارائه دهند. تخصص آنها در مدیریت تروما و استرس می تواند به ویژه برای روزنامه نگاران ارزشمند باشد.

منجر به پیشگیری و آموزش می شود، روانشناسان می توانند کارگاه ها یا جلسات آموزشی در مورد مدیریت استرس، ایجاد تاب آوری و راهبردهای مقابله ای برگزار کنند. این ابتکارات به کارکنان کمک می کند تا مهارت هایی را برای مدیریت بهتر استرس و حفظ رفاه روانی خود توسعه دهند.

روانشناسان مداخله در بحران می کنند، در موارد حوادث آسیب‌زای مهم، روانشناسان می‌توانند مداخله فوری در بحران و حمایت از افراد آسیب‌دیده را ارائه دهند.

توسعه استراتژی سازمانی از دیگر مزایای حضور روانشناسان است، روانشناسان می توانند با سازمان ها برای توسعه استراتژی ها و خط مشی های جامع سلامت روان همکاری کنند. آنها می توانند راهنمایی هایی را برای ایجاد یک محیط کاری حمایتی ارائه دهند و به طراحی مداخلات برای رسیدگی به مسائل سیستمیک مؤثر بر رفاه روانی کمک کنند. بنابراین استقرار روان‌شناسان در سازمان‌ها می‌تواند حمایت ارزشمندی از سلامت روان، مداخلات پیشگیرانه، مدیریت بحران و کمک به توسعه استراتژی‌های جامع سلامت روان را فراهم کند.

* در پایان بفرمایید یک مراجعه کننده به شما، برای حل مسائل و مشکلات خود چه مراحل دارویی یا حمایتی را باید طی کند؟

- افرادی که دارو دریافت می کنند، می توانند تحت روان درمانی هم قرار گیرند و با جلسات روان درمانی، دوز داروهای مصرفی افراد کاهش یابد و وابستگی به داروها کم شود. اما به طور کلی هر روانشناسی از یک رویکرد در درمان استفاده می کند مثلاً یک روانشناسی ممکن است رویکردش رفتاری یا روانکاوی باشد. مرحله اول تشخیص و شناسایی است، البته در مرحله قبل تر از آن، سعی می شود ارتباط مثبتی با مراجعه کننده برقرار شود تا فرد محیط را امن در نظر گیرد، مشاوره برای مراجعه کننده تعریف می شود، اصل راز داری به او توضیح داده شده و روابط صمیمانه ایجاد می شود. مراحل بعد تشخیص است، در این مرحله تشخیص داده می شود که فرد در چه وضعیتی قرار دارد اگر نیازد باشد دارو تجویز شود به روانپزشک ارجاع داده می شود. چنانچه مراجعه کننده در مرحله ای باشد که نسبت به خودش شناخت و آگاهی نداشته باشد، دچار مساله اضطراب یا افسردگی باشد، نسبت به بیماری اش به او آگاهی داده می شود که چه علائمی دارد و در چه شرایطی است. مثلاً ممکن است فردی در سوگ عزیزی باشد به او می گوییم در مرحله سوگ، این شرایط را تجربه خواهی کرد، به فرد شناخت و آگاهی می دهیم بعد از اینکه مرحله ارزیابی به پایان رسید، به فرد کمک      می کنیم تا نسبت به مساله ای که دارد، شناخت یافته و بعد وارد مرحله درمان شود که در این مرحله با تکنیک های مختلف که برخی از آنها کار در منزل است، مرحله درمان آغاز می شود که جلسات درمان در افراد بسته به شخصیت و مسائلی که با آن درگیر هستند، متفاوت است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.