به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، واژههای همکاران زندهیاد ریحانه یاسینی درباره او با افسوس و حسرت آغاز میشود و با اشک و آه به پایان میرسد. یکی از همکارانش میگوید: «این قدر گیج هستم که حضور ذهن ندارم و نمیتوانم حرف بزنم». وقتی از همکاران ریحانه یاسینی میخواهیم که ویژگیهای شخصی و کاری او را توصیف کنند به یاد مهربانیها و خوبیهایش میافتند و داغ دلشان تازه میشود.
فراتر از محدوده روزنامه نگاری ایران
مدیرکل اخبار چند رسانهای ایرنا، تجربه همکاری با ریحانه یاسینی را در دو فضای متفاوت دارد. او در رابطه با نحوه آشناییاش با این خبرنگار گفت: او در سرویس اقتصادی خبرگزاری ایرنا در مدتی که من سردبیر بودم، خبرنگار من بود و گزارشهای اقتصادی مینوشت. وقتی من به چند رسانهای ایرنا رفتم و مدیرکل آنجا شدم، اولین نیرویی که با خودم بردم خانم یاسینی بود. آنجا به عنوان سردبیر ایرنا ۲۴ منصوب شد و تا آخرین لحظه رسالتش را به خوبی اجرا کرد. سواد و خوش ذوقی او فرم و ساختار جدیدی در مولتی مدیای (چند رسانهای) ایرنا ایجاد کرد. در حوزه تخصصی روزنامه نگاری یقین دارم که ریحانه یاسینی از محدوده روزنامه نگاری ایران جلوتر و فراتر بود.
تجربه مدیریت در سن ۲۷ سالگی
اسماعیل داودی با یادآوری این نکته که ریحانه یاسینی مدرک فوق لیسانس روزنامه نگاری از دانشگاه تهران داشت و در سن ۲۷ سالگی سردبیر ایرنا ۲۴ شد توضیح داد: با این که تجربه مدیریتی نداشت، خیلی خوب از پس این کار برآمد. با تک تک نیروهایش دوست شده بود و مثل خواهر آنها بود. نیروهایش هم دوستش داشتند و هم از او حساب میبردند. او خبرنگاری بود که اول صبح رویترز و بلومبرگ و رسانههای اصلی دنیا و ایران را مطالعه میکرد. به زبان انگلیسی کاملاً مسلط بود و در سن ۲۷ سالگی ۱۳ سال سابقه کار داشت. از ۱۴ سالگی کار را در رادیو شروع کرده بود. پیش از همکاری با خبرگزاری ایرنا و روزنامه ایران در رسانههای قوی و خوبی کار کرده بود. ریحانه خیلی زود به جاهایی رسید که ما روزنامهنگاران در سنهای بالاتر به آن میرسیم. خانم یاسینی به شدت انسان باسواد، مطلع و باذوقی بود. من به سواد رسانهای او ایمان داشتم.
عاشق کارش بود
مدیرکل اخبار چند رسانهای ایرنا با اشاره به این نکته که ریحانه یاسینی در سن ۲۷ سالگی ۱۴ نفر را مدیریت میکرد بیان کرد: او خبرنگار محیط زیست نبود. به عنوان سردبیر میخواست به این مأموریت برود و درباره دریاچه ارومیه مستند تصویری بسازد. او یکی از خبرنگاران محیط زیست را هم به این مأموریت فرستاد. اما خودش هم رفت که آنجا سناریو را کامل کند. قرار بود از آنجا تصویر بفرستد و ما اینجا در بخش اخبار چند رسانهای ایرنا تدوین کنیم. خودش خیلی دوست داشت این سفر را برود. چون به شدت دغدغه مند بود.
وی درباره نحوه فعالیت حرفهای ریحانه یاسینی گفت: سبک زندگی کاریاش سبک زندگی کارمندی نبود. این طوری نبود که ساعت ۲ و نیم ظهر کارت بزند و برود. شب که کارش تمام میشد از خانه کار را ادامه میداد. واقعاً عاشق کارش بود.
میخواست مستندساز بشود
داودی درباره آخرین دیدارش با ریحانه یاسینی توضیح داد: روز سه شنبه عصر به من گفت من از متن گذر کردم و با تجربهای که در کار چند رسانهای دارم، متن دیگر من را قانع نمیکند. در کلاس تدوین ثبت نام کرده بود و میخواست مستندساز بشود. آدمی نبود که بخواهد یک جا بماند. او پشت میز نشین نبود. با این که خودش دفتر کار داشت، ولی پشت میز خودش نبود و مدام به بچهها سر میزد. او تعلق خاطری به میز و صندلی و اتاق مدیریت نداشت. من قسم می خورم که اگر یک هفته پیش هم از من سوال میپرسیدید حتماً همین حرفها را میگفتم.
علاقه داشت وسط میدان باشد
دستیار مدیر کل اخبار چند رسانهای ایرنا، یکی از همکاران ریحانه یاسینی است که از نزدیک شاهد تلاش و پشتکار او در عرصه اطلاعرسانی و آگاهسازی بوده است.
سعید ارکان زاده یزدی با اشاره به گوشهای از فعالیتهای این خبرنگار درگذشته گفت: خانم یاسینی از حدود یک سال پیش سردبیر ایرنا ۲۴ بود و ویدئوهای خبری و محصولات ویدئو ژورنال را میساخت. از دو سال و نیم پیش تولید این ویدئوها در ایرنا شروع شده بود. حدود یک سالی بود که خانم یاسینی کار را پیش میبرد. بخشی از این ویدئوها در اینستاگرام منتشر میشد.
او با بیان این که ریحانه یاسینی به روزنامه نگاری تحقیقی بسیار علاقه داشت افزود: پایان نامه او درباره روزنامهنگاری تحقیقی بود. خیلی علاقه داشت که به عنوان یک روزنامه نگار وسط میدان باشد و کند و کاو کند و جزئیات را بیرون بکشد. این علاقهاش انگیزه خیلی زیادی به گروهی که با او کار میکردند میداد.
وقتی از ارکان زاده یزدی خواستم بهترین اثر ریحانه یاسینی را نام ببرد بیان کرد: او ویدئویی درباره تحولات ایران در قرن گذشته ساخته بودند که خیلی جذاب بود. گزارشی که درباره افشای مافیای گوشت نوشته بود هم خیلی دیده شد.
این فعال رسانهای با بیان این که ما یکی از سرمایههای روزنامهنگاری را از دست دادیم گفت: با آن که او جوان به نظر میرسید، اما شواهد نشان میداد که استعداد مدیریت یک تحریریه بزرگ را دارد. خانم یاسینی تجربههای نویی را شروع کرده بود و علاوه بر روزنامهنگاری مکتوب داشت روی روزنامهنگاری تصویری کار میکرد. علاوه بر این سابقه تولید برنامههای رادیویی را در کارنامه داشت. در حوزه شبکههای اجتماعی هم تجربه خوبی داشت؛ چون ویدئوها را آنجا منتشر میکرد.
نبودی و ندیدی ریحانه!
هانیه کلهر، یکی از همکاران ریحانه یاسینی در اینستاگرام متنی احساسی دباره رفیق و همکار فقیدش نوشته است. او به توصیف لحظاتی تلخی که خبر رفتن ریحانه در تحریریه پیچیده پرداخته و خطاب به دوست ابدیاش نوشته است: باید باشی و ببینی چه بیروح و سوت و کور شده تحریریه بی تو. پریشب که تا دیروقت تحریریه بودیم و تو برخلاف همیشه غایبِ جمع بودی، باید بودی و میدیدی که سکوتمون رو هیچ چیز به هم نمیزد جز صدای ترکیدن ناگهانی بغض یکیمون. اما نبودی و ندیدی ریحانه...
چنگ میزنم به کلمهها که به قول تو مهمترین داشته ما هستن؛ هزار واژه توی سرم غوغا میکنن، چنگ میزنم به کلمهها که ردیفشون کنم پشت هم که آروم بگیرم؛ آروم نمیگیرم ریحانه...
وی در بخش دیگری از متنش آوردهاست: تو با تموم مشغلههات چطور انقدر به همه چیز بهاندازه میرسیدی؟ چطور هم یه روزنامهنگار درجه یک بودی، هم همسری فوقالعاده، هم فرزند خوب، هم خواهر بینظیر و هم یه رفیق تمامعیار؟
حالا واقعاً فصل بیابان است
متن هانیه کلهر با این جملات به پایان میرسد: تو از توی اتوبوس از منظره خشک و بیابونی جاده یه ویدئو گرفتی و فرستادی و نوشتی: «فصل بیابان است» و این آخرین پیامت برای تحریریهت بود. حالا واقعاً فصل بیابان است؛ تحریریهت حالا برهوتی شده ماتمزاده و خشک از بس که از نبودنت دیگه برای هیچکدوممون حتی اشکی به چشم نمونده… نه فقط ما، که این جهان برای مادرت، پدرت، خواهرت، بهرادت و همه دوستان و رفقایت بیابان است؛ خشک و برهوت و لمیزرع...
داغدار شوق بیانتهایت برای زندگی هستیم
زینب صفری، یکی دیگر از همکاران «ریحانه یاسینی» یادداشتی درباره او نوشته که چون از دل برآمده، بر دل مینشیند. او خطاب به دوست مهاجرش نوشته است: این سومین طلوعی است که تو آن را نمیبینی. امروز قرار بود با نقل و حلوای ارومیه وارد تحریریه شوی و با لبخندِ گوشه لبِ همیشگیات و چشمان درخشان و آن صدای تیز و نازک بگویی سلام؛ و آن سیلاب آخر سلام را یک جور مخصوصی ادا کنی که دیگران اغلب وقتی بعد از مدتها از دیدن آشنایی قدیمی سر ذوق می آیند و چشمانشان برق میزند آنطور ادا میکنند. اما بیشتر از ۶۰ ساعت است که تارهای صوتی تو از حرکت ایستادهاند و انگشتان کشیده و باریکات هیچ کلمهای خلق نکردهاند.
در بخش دیگری از این مطلب آمده است: ما دیروز تو را توی خاک گذاشتیم و برگشتیم! و همین حقیقت ۹ کلمهای پوست همه ما را کنده و تحریریه و هرچه که هست را بر سر تکتک ما خراب کرده. جهان ما از تو تهی شده ریحانه. من، حمیدرضا، نازنین، مائده، طاهره، فرزانه، هانیه، عاطفه، نگار، حسین، متین، رعنا، اسماعیل و سعید و … داغدار توایم. داغدار آن قلب وسیع و شوق بیانتهایت برای زندگی. داغدار آن بودنهای به اندازه و با کیفیتت.
به گزارش ایرنا، ۲۵ نفر از خبرنگاران رسانههای کشور صبح چهارشنبه دوم تیرماه برای بازدید از طرحهای ستاد احیای دریاچه ارومیه عازم پیرانشهر شدند که اتوبوس آنان در ۱۵ کیلومتری این شهرستان دچار حادثه شد.
این حادثه بعدازظهر چهارشنبه در منطقه بیگم قلعه پیرانشهر رخ داد.
ریحانه یاسینی و مهشاد کریمی خبرنگاران پرتلاش و متعهد خبرگزاریهای ایرنا و ایسنا در این حادثه جان خود را از دست دادند.