تهران- ایرنا- دیدار با جانبازان سرافراز دوران دفاع مقدس را باید نعمتی بدانیم که شاید نصیب هر کسی نشود؛ آن هم جانبازان قطع نخاعی در آسایشگاه ثارالله تهران که این روزها برای پیروزی مردم غزه دعا می‌کنند و طرفدار تیم پرسپولیس‌شان هم پرچم فلسطین را به دست می‌گیرد و دعاگوی آنان است.

وقتی قرار شد به مناسبت هفته بسیج با گروهی از همکاران به دیدار تعدادی از جانبازان قطع نخاعی در آسایشگاه ثارالله برویم، قرار نبود گزارشی تهیه کنم و فقط می‌خواستیم انجام وظیفه‌ای کرده باشیم و یکی دو ساعت پای حرف‌ها و نصیحت‌های جانبازان بنشینیم؛ جانبازانی که بیش از ۴۰ سال است با درد و رنج انس گرفته و مونس شب و روزهایشان شده و ما بی خبران از درد و رنج آنها، مشغول گذران زندگی دنیای خودمان هستیم و خیلی وقت‌ها فراموش می‌کنیم همین جانبازان بودند که در هشت سال دفاع مقدس جانانه جنگیدند و مصداق این آیه قرآن شدند که فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر حالا هم آنها انتظار می کشند تا روزی که به آرزوی ۴۰ ساله خود برسند.

سوره احزاب، آیه ۲۳

در همین آسایشگاهی که با همکاران به دیدن این عزیزان رفتیم، مسئول آسایشگاه می‌گفت که از ابتدای سال تاکنون دو جانباز، آسمانی شدند و جایشان خالی است. ۱۰ سال از آخرین دیداری که با تعدادی از جانبازان دفاع مقدس داشتیم و برخی از همکاران بسیجی با این عزیزان دیداری تازه کردند، می‌گذرد. آن روز تیتر زدم هنوز دیر نیست و حالا هم می گویم هنوز دیر نیست. اگر به دلیل گرفتاری‌های روزمره و مشکلات اقتصادی و بهانه‌های دیگر هنوز به دیدار جانبازانی که در گوشه آسایشگاه‌ها کم کم به فراموشی سپرده می‌شوند، نرفته‌اید، دست اهل و عیال را بگیرید و به یکی از این آسایشگاه‌ها سر بزنید تا روحیه بگیرید و ببینید که چگونه با ۴۰ سال درد و بیماری و عمل جراحی و مشکلات مالی هنوز روحیه دهه شصتی دارند و به شما امید و نشاط می‌دهند.

هنگام ورود به آسایشگاه با پذیرایی گرم سیدعباس موسوی سرپرست مرکز توانبخشی آسایشگاه جانبازان ثارالله و همکارانش روبرو شدیم و موسوی توضیح داد که در مجموع چهار آسایشگاه برای جانبازان در تهران وجود دارد. یعنی به جز آسایشگاه ثارالله، جانبازان می‌توانند برای درمان به بیمارستان‌های خاتم الانبیا، ساسان و مصطفی خمینی مراجعه کنند. بیمارستان نیایش هم میزبان خانم‌های جانباز است.

بعضی از صحبت‌های موسوی به مصیبت نزدیکتر بود تا اطلاع رسانی. او می‌گفت آسایشگاه ثارالله از سال ۶۱ راه اندازی شده و حتی جانبازی در این آسایشگاه داریم که ۴۰ سال فقط روی تخت خوابیده است. تصور کنید به شما بگویند که چند روز فقط از منزل خارج نشوید، چه حالی پیدا می‌کنید؟ اگر فیلم هشت دقیقه‌ای سقف را ندیده‌اید، دو دقیقه اول این فیلم را به دقت ببینید تا شاید کمی متوجه وضع و حال جانبازان شوید.

حالا سایر درد و رنج‌های این عزیزان را به این مشکلات اضافه کنید؛ مثل بیماری‌های کبد، کلیه، گوارش و سایر بیماری‌هایی که با افزایش سن به سراغ انسان‌های سالم هم می‌آید چه رسد به جانبازان. موسوی که جانبازان را قهرمان‌های ملی کشور می‌داند، به مشکلات دیگری هم اشاره کرد که برخی از خدمات رسانی‌های زحمتکشان به جانبازان را با مشکل روبرو می‌کند.

یکی از صحبت‌های دردآور موسوی به جانبازان مربوط نمی‌شد بلکه به ما و برخی افراد ربط دارد که برای عکس یادگاری گرفتن با جانبازان و در واقع برای خودشان به این آسایشگاه‌ها می آیند. موسوی که می‌گفت جانبازان را فراموش نکنید، این را هم گفت که فقط در مناسبت‌هایی مثل هفته دفاع مقدس یا هفته بسیج یا روز جانباز به آسایشگاه نیایید. او می‌گفت ۱۲۰ جانباز در اینجا بستری بودند ولی الان ۲۵ نفر هستند که وقتی ما به دیدار آنها رفتیم فقط ۱۰ تا ۱۲ جانباز حضور داشتند. خود جانبازان هم از عیادت تبلیغاتی برخی افراد به ویژه آنها که به دنبال پست و مقام هستند و فقط قبل از انتخابات در این آسایشگاه‌ها آفتابی می‌شوند، انتقاد داشتند.

اگر می‌خواهید به عمق مشکلات جانبازان پی ببرید، کافی است به همین آمار مختصری که آقای موسوی برای حاضران ارائه کرد، توجه کنید: دو هزار و ۳۰۰ بیمار نخاعی در کشور داریم که ۶۰۰ نفر آنها در تهران هستند و یک مؤسسه مردم نهاد به نام انجمن ضایعات نخاعی استان تهران در این زمینه فعالیت می‌کند. نمی دانم چند صد هزار جانباز در کشور داریم و چند درصد آنها در تهران هستند و از میان آنها چه تعداد جانباز بالای ۷۰ درصد و قطع نخاعی هستند ولی می دانم این آسایشگاه‌ها ظرفیت این تعداد از جانبازان را ندارد و بسیاری از آنها خانه را آسایشگاه خود کرده‌اند و بسیاری از آنها رنج و درد را تحمل می‌کنند و صورت خود را با سیلی سرخ نگه می‌دارند تا مبادا کسی از درد آنها با خبر شود.

قبل از ورود به اتاق‌های جانبازان یک تصویر و متنی جالب، جلب توجه می‌کرد: این عکس به ظاهر ساده، یک دنیا حرف دارد که خیلی‌ها با نگاه اول متوجه آن نمی‌شوند. در سال ۱۹۳۷ در انگلستان مسابقه بین تیم‌های چلسی و چارلتون به علت مه شدید در دقیقه ۶۰ متوقف شد. سام بارترام، دروازه‌بان چارلتون تا ۹ دقیقه پس از سوت توقف بازی همچنان درون دروازه بود. وی به علت سر و صدای زیاد ‏پشت دروازه، صدای سوت داور را نشنیده بود و با حواس جمع درون دروازه ایستاد و با دقت به جلو نگاه می‌کرد تا به گمان خودش در برابر شوت‌های حریف غافلگیر نشود. وقتی پلیس ورزشگاه به او نزدیک شد و خبر لغو مسابقه را داد، سام بارترام با اندوهی ‏گفت «چه غم‌انگیز است که دوستانم مرا فراموش کردند در حالی که من داشتم از دروازه آنها حراست می‌کردم. در طول این مدت فکر می‌کردم تیم ما در حال حمله است و مجال نزدیک شدن به دروازه‌مان را به آنها نمی‌دهند!»

در ادامه این تابلو نوشته بودند «‏در میدان زندگی، چه بسیار بزرگانی که از شرایط، با غیرت و تلاش حراست کردند اما با مه‌آلود شدن وضعیت، در همان لحظه اول، خیلی‌ها میدان را خالی کردند و آنها را تنها گذاشتند» و در پایان این متن یک خط به رنگ قرمز خودنمایی می‌کرد «یاد و خاطره شهدا و جانبازان و آزادگان و ایثارگران تا ابد زنده باد که مردانه ایستادند.»

وارد نخستین اتاق شدیم؛ اتاقی بزرگ که چند تخت خالی دیده می‌شد و ظاهراً برخی از جانبازان برای مداوا به بیمارستان رفته‌اند ولی روی یک تخت جانبازی دراز کشیده بود. آقای کبیری یکی از جانبازان قطع نخاعی، وقتی شنید از ایرنا آمده‌ایم، تصور کرد که همه ما خبرنگار و گزارشگر هستیم و درخواستش این بود که رسالت خبرنگاران حقیقت نوشتن آنها است. او صحبت‌هایش را ادامه داد و از مصلحت اندیشی های بعضی مصلحت اندیشان انتقاد کرد ولی آقای خوش‌لهجه که الان مدیرکل اخبار خارجی ایرناست و به ایثار جانبازان غبطه می‌خورد، اینگونه گفت که زحمات یک شب جانبازی شما را نمی‌توان جبران کرد و اجر معنوی شما جانبازان بیشتر از شهداست.

وی این را هم گفت که تلاش می‌کنیم تا رسالت خود را برای رفع دغدغه‌های جانبازان که حکایت از دلسوزی آنان به انقلاب است، انجام دهیم. این مداح اهل بیت (ع) که شبانه روز اخبار رسانه‌های داخلی و خارجی را رصد می‌کند، موضوع ضرورت سواد رسانه‌ای را پیش کشید و گفت که گاهی تبلیغات رسانه‌ها باعث می‌شود تا برخی از مردم اینگونه تصور کنند که ایثارگران در ناز و نعمت هستند ولی بیشتر مردم می‌دانند که شما جانبازان چه سختی‌ها ومرارت هایی را تحمل می‌کنید و ما هم شما را فراموش نمی‌کنیم.

کبیری که در سال ۶۵ در جزیره مجنون، جزیره‌ای که خیلی‌ها را مجنون خود کرد، بعد از عملیات کربلای چهار جانباز شد و به عملیات کربلای پنج نرسید، در وصف حال و روز خود اینگونه سخن گفت که خوش به حال شهدا که رفتند؛ یعنی همان آیه‌ای که نوشتم فمنهم من قضی نحبه و بعد هم اشاره‌ای به شهدای غزه و فلسطین کرد و یادی از حدود ۷۰ خبرنگاری کرد که در یکی دو ماه اخیر در غزه به شهادت رسیدند. حاضران هم فاتحه‌ای نثار این شهدای فلسطین کردند.

کبیری که به جانبازی خود افتخار می‌کرد، گفت که «افتخار ما سربلندی ایران و اسلام است» و بعد به مسائل جاری کشور اشاره‌ای کرد و با بیان این نکته که البته ناملایمات و تبعیض وجود دارد، از خبرنگاران خواست تا مشکلات جانبازان را مستندسازی کرده و به مسئولان نشان بدهند نه اینکه بگویند همه جا گل و بلبل است. یکی از جانبازان هم خطاب به ما گفت که شما خبرنگاران چشم و گوش نظام هستید. طبیعی است که مسئولان مربوطه هم از حال و روز جانبازان خبر دارند و تمام تلاش خود را برای آسایش این عزیزان به کار می‌بندند ولی گاهی مشکلاتی مثل تحریم و کاغذبازی باعث می‌شود تا بعضاً به درخواست‌های آنان توجهی نشود و برخی از جانبازان هم به قدری حجب و حیا دارند که حاضر نیستند دم برآورند و از مشکلات خود بگویند و با روزگار می‌سازند.

محمدرضا بارانی یکی از جانبازان این آسایشگاه است؛ جانباز ۷۰ درصد نخاعی که در لشکر ۵۸ ذوالفقار خدمت می‌کرد و فرشتگان در عین خوش، قبل از عملیات والفجر هشت، نامش را در فهرست جانبازان نوشتند. محمدباقر بابادی مردی از مسجد سلیمان که در سال ۶۲، زمانی که ۲۴ سال داشت مثل شیر بسیجیان در عملیات‌های خیبر و بدر درخشید و در سال ۶۴ مجروح شد و ۳۸ سال است که روی تخت خوابیده است. عبدالله علیمحمدی دیگر جانباز قطع نخاعی بود که در سال ۶۱ به عنوان یک بسیجی اعزامی از تهران، پوتین‌های رزم پوشید و در عملیات بیت المقدس، زمانی که ۲۰ ساله بود به جمع جانبازان پیوست. موسی سلامت، طرفدار معروف تیم فوتبال پرسپولیس که سال ۶۱ در عملیات بیت المقدس مجروح شد و فاضل شایسته جانباز آبادانی که در عملیات ثامن الائمه و شکست حصر آبادان در سال ۶۰ نشان جانبازی را کسب کرد، از جانبازانی بودند که افتخار هم صحبتی با آنان نصیب همکارانم شد.

این جانبازان هنگام ملاقات با عیادت کنندگان ضمن اینکه با رویی باز و لب‌هایی خندان، روحیه امید و زندگی می‌دادند، گویی روی تخت نخوابیده‌اند یا شاید صحبت‌هایشان معنا و مفهوم ایثار و از خودگذشتگی را در ذهن‌ها بازتعریف می‌کرد و گویی دوباره باید در فرهنگ نامه ایثار و شهادت تجدیدنظری کرد ولی نوشتن فایده‌ای ندارد و تعریف ایثار را باید در چشم‌ها و سخنان این جانبازان تعریف کرد. شاید گل‌های سرخی که همکاران به جانبازان تقدیم می‌کردند، کوچک‌ترین اظهار ارادت به مقام و جایگاه این جانبازان سرافراز بود؛ همان جانبازانی که شاید در محله و شهرمان باشند ولی ما از حضور آنان بی خبریم؛ حضوری که رحمت الهی به خاطر وجود آنان بر ما می بارد و برخی مشکلات و عذاب‌ها به واسطه نفس‌های بی رمق آنها از ما برداشته می‌شود.

هر یک از جانبازان آسایشگاه ثارالله کوه صبر و استقامت هستند. وقتی از یکی از آنها خواستم تا به حاضران تذکری بدهد تا شاید از خواب غفلت بیدار شویم و کمی از این زندگی دنیایی فاصله بگیریم، با کمال متانت و ادب، خود را شایسته بیان موعظه و تذکر نمی‌دانست و هر بار که اصرار می‌کردیم، به گونه‌ای موضوعی دیگر را مطرح می‌کرد ولی یک جمله در میان سخنانش هنوز در گوشم است؛ زمانی که سخن از صبر و تحمل شد، گفتم مردم تا کی صبر کنند که مشکلات به پایان برسد و امام زمان (عج) ظهور کند، فقط یک جمله گفت و آن اینکه «هنوز مردم تشنه نشده اند»

عیادت جانبازان، ناخودآگاه مرا به یاد صحنه‌هایی از فیلم سینمایی خداحافظ رفیق انداخت؛ صحنه‌هایی که از آسمانی شدن یک جانباز را به تصویر کشید و اینکه چگونه و منهم من ینتظر به پایان می‌رسد. دیدار به پایان رسید ولی هنوز یکی دو نفر از جانبازان را ندیده بودیم که متوجه شدیم این جانبازان مصداق آیه رجال لا تلهیهم هستند که با صدای اذان راهی نمازخانه شده بودند و همکاران ایرنا هم به آنها پیوستند و پس از نماز جماعت حدیث کساء را زمزمه کردند.

در نماز جماعت علاوه بر جانبازان، تعدادی از خواهران هم حضور داشتند که در قالب گروه‌های بسیجی به دیدار جانبازان آمده بودند اما در میان آنها یکی از خانم‌های همسایه آسایشگاه حضور داشت که وقتی یکی از همکارانم درخواست مصاحبه از او کرد، با اینکه ظاهری متفاوت از دیگر خواهران داشت ولی به هیچ وجه حاضر به معرفی خود و مصاحبه نشد؛ چه دل پاک و مخلصی داشت که نمی‌خواست مثل بعضی‌هایی باشد که برای انتخابات یا دیده شدن و انتشار عکس خود در فضای مجازی دست و پا می‌زنند.

فضای نمازخانه مکان مناسبی بود برای مصاحبه با عزیزان جانباز که همکاران نیز دست به کار شدند و چند گفت و گوی صمیمانه را ضبط کردند؛ به ویژه موسی سلامت جانباز پرسپولیسی که آوازه‌اش در فضای مجازی و فضای حقیقی پیچیده است و در اتاقش بیش از هر چیز رنگ قرمز دیده می‌شود.

ما که از وصف جانبازان عاجزیم و هرچه بنویسیم به دیدار حضوری و تماشای جمال جانبازان و شنیدن کلامشان نمی‌رسد. لذا توصیه می‌کنم گفت و گوهای این عزیزان را ببینید. یکی از مشکلات جانبازان این آسایشگاه مربوط به پرستاران بود. آقای موسوی گفت ۸۶ نفر در آسایشگاه ثارالله مشغول به کار هستند؛ از پرستار گرفته تا خدمات و مانند آنکه به صورت شبانه روزی از برگزیدگان روی زمین مراقبت می‌کنند و برای دل خودشان خدمت گذار آنان هستند. یکی از همکاران سوال کرد آیا کسی می‌تواند به عنوان پرستار، خادمی جانبازان در این آسایشگاه را بدون دریافت حقوق و به طور خالصانه انجام دهد که موسوی گفت با جان و دل آماده پذیرش این پرستاران هستیم؛ البته باید شرایط ویژه داشته باشند.