به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، غلامحسین اسلامی فرد در بخش دوم و پایانی گفت و گوی خود با ایرنا به سرپرستی مجدد در خبرگزاری جمهوری اسلامی و خط قرمزهای ایرنا اشاره میکند. وی همچنین به این سوال پاسخ میدهد که اگر برای یک دوره ۱۰ ساله مدیرعامل ایرنا بود چه اقداماتی را انجام میداد.
ایرنا: بعد از آقای خادم المله، وضعیت شما چگونه شد؟
اسلامی فرد: معاونت خبری من در دوره ایشان ادامه یافت تا این که داستان روزنامه ایران پیش آمد. آقای بیژن مقدم با حمایت وزارت ارشاد در روزنامه مستقر شده بود اما از آنجا که بر اساس مقررات، مدیرمسئول روزنامه را مدیرعامل ایرنا انتخاب می کند، آقای خادم بنا داشت مدیرمسئول ایران را از نیروهای خود خبرگزاری ایرنا بگذارد. به همین دلیل، حکم مدیرمسئولی روزنامه ایران و سرپرستی موسسه فرهنگی مطبوعاتی موسسه ایران را به من داد. من به آنجا رفتم و تا دورهای که بین ایرنا و وزیر وقت ارشاد اختلاف ادامه داشت، آنجا بودم.
پس از مدتی آقای کاوه اشتهاردی به عنوان مدیر مسئول جدید ایران آمد. در آن زمان، مدیرعامل ایرنا هم تغییر کرده بود و آقای جلال فیاضی جای آقای خادم المله را گرفته بود.
من مدت کوتاهی هم در زمان آقای فیاضی معاون خبر بودم. یک روز به آقای فیاضی گفتم شما هر اطلاعاتی درباره سازمان و نیروهای آن بخواهید عین حقیقت و بینی و بین الله به شما میدهم و کاری هم به این ندارم که چه کسی خوشش بیاید یا خوشش نیاید. ایشان گفت من هم همین انتظار را دارم.
پس از مدتی، ایشان یک روز مرا صدا زد و گفت: در طول مدتی که شما اینجا بودید مشکلی از جانب شما ندیده ام اما از بیرون به من گفته اند که شما نباشید. من هم پذیرفتم و عرض کردم خدا پدر هر کس که این حرف را گفته، رحمت کند.
همزمان دو پیشنهاد کاری داشتم. یکی از بیت رهبری برای همکاری با پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای و دیگری از بعثه مقام معظم رهبری. یکی دو دیدار هم با مسئولان وقت دفتر حفظ آثار داشتم، اما در نهایت، ماموریت در بعثه را انتخاب کردم.
من قبل از رفتن به بعثه و در سالیان قبل، در ستاد خبری حج کمک میکردم اما این بار قرار شد به عنوان مدیر ارتباطات و اطلاع رسانی بعثه همکاری کنم. علاوه بر پوشش خبری برای سایت حج، اعزام خبرنگاران و انتشار نشریه حج زیر نظر مدیر ارتباطات بعثه بود. در واقع توفیقی شد تا در دوران ماموریت در بعثه، تعداد زیادی از خبرنگاران رسانهها را به حج دعوت کنیم.
آیت الله ری شهری هم نظر مثبتی با اعزام خبرنگاران داشت. ایشان می گفت وقتی خبرنگاران به حج میروند دو اتفاق مثبت می افتد؛ نخست این که خود خبرنگاران از نظر روحی و معنوی متحول میشوند و دیگر اینکه، وقتی برمیگردند در رسانههای خود، معنویت حج را به نمایش میکشند و باعث میشوند مباحث حج، بهتر و بیشتر در رسانهها مطرح شود.
چندی بعد، وقتی در بعثه بودم از وزارت صمت تماس گرفتند و خواستند که در تاسیس روزنامه "گسترش صنعت" مشارکت کنم. به آنجا رفتم و حدود ۲ سال مدیر مسئول آن بودم.
وقتی جناب قاضی عسگر به عنوان نماینده جدید ولی فقیه جایگزین آیت الله ری شهری در بعثه شد، با حجت الاسلام والمسلمین قاضی عسگر توافق شد دوباره در مدیریت ارتباطات بعثه به کار ادامه دهم اما آقای جوانفکر پس از بهداد، مدیر عامل سازمان شد و در همان ابتدا از تمام ماموران ایرنا خواست که برای تعیین تکلیف به سازمان برگردند. از من هم خواستند به سازمان برگردم.
آقای جوانفکر یکی از دوستان خود به نام آقای سپهر خلجی را به عنوان معاون خبر منصوب کرده بود. مرا هم به عنوان دستیار خبری مدیر عامل و بعد، جانشین مدیرعامل انتخاب کرد. بعد از بازگشت جناب خلجی به بیت، من با حفظ سمت، معاون خبر شدم. در این دوره هم با همان نگاه سابق که ایرنا خبرگزاری نظام است و خط قرمز ما شهرداری یا مجلس نیست، کار میکردم. البته برخی که در آن سالها وارد خبرگزاری و روزنامه ایران شدند، نگاه متفاوتی داشتند.
بعد از مدتی همزمان با کار در خبرگزاری ایرنا، مدیرانتشارات ایران و مدیرمسئول روزنامه ایران ورزشی شدم. در این دوره، یک گروه که بچههای قدیمی ایرنا بودند از جمله من، آقای مصیب نعیمی مدیر مسئول الوفاق و مرحوم وطن دوست مُصر بودیم که ایرنا و ایران وارد درگیریهای جناحی نشوند و در اصل اطلاع رسانی تنش زدا نه تنش زا صورت گیرد ولی برخی از نیروهای جدیدی که به ویژه وارد روزنامه ایران شده بودند با نگاه دیگری به آقای جوانفکر مشاوره میدادند. آنها از روزنامه انتظار ورود صریح و جانبدارانه در مباحثی که مورد اختلاف دولت با نهادهای دیگر بود، داشتند. این وضعیت ادامه داشت تا کار به بازداشت و زندانی شدن آقای جوانفکر کشیده شد.
کار کردن در سطوح بالا با اصلاح طلب و اصولگرا
و اینگونه شد که برای بار دوم، سرپرست ایرنا شدید؟
دوره دوم را نمیدانم، چون خوشبختانه یا متاسفانه من چند دوره در دولتهای مختلف و با گرایشهای مختلف، معاون سازمان شدم. این کار از نظر برخی همکاران، یک ویژگی منفی بود ولی نظر خودم این بود که به عنوان یک خبرنگار، باید حرفهای عمل کنیم نه سیاسی.
زمان آقای دکتر ناصری همین حالت بود. ایشان آدم سیاسی بود. جلسهها، برنامهها و هماهنگیهایی در بیرون با دولت داشت ولی من به عنوان معاون خبر، هماهنگیهای داخل سازمان را انجام میدادم و با بیرون جلسه خاصی نداشتم که بخواهم نظرات آنها را اعمال کنم. زمان آقای جوانفکر هم که معاون سازمان بودم، ایشان گرایشها و جلساتی داشت که حزبی و تشکیلاتی بود ولی من نبودم. زمان آقای خادم هم که بودم، همین شرایط بود. ایشان هم ممکن بود در بیرون با آقایان دولتی جلساتی داشته باشد اما ما در داخل سازمان بیشتر بحثهای حرفه ای را دنبال میکردیم.
اما به هر حال، باز هم زمانی که معاون سازمان بودم، بار دوم، مدتی سرپرست آن شدم. همانطور که میدانید آقای جوانفکر سرپرست موسسه ایران هم بود و شرایطی که منتهی به بازداشت ایشان شد، بیشتر مربوط به مطالب روزنامه ایران بود، نه خبرگزاری. اما به هر حال، این شرایط باعث شد من سرپرست سازمان شوم.
واقعیت این است هر دولتی که میآمد، تعدادی نیرو به دلیل ارتباطاتی که با مسئولان جدید داشتند یا برخی مصالحی که خودشان میدانستند، به ایرنا اضافه میشدند. البته، زمانی که من مدتی معاون خبر در دوره اصلاحات بودم، چنین اتفاقی نیفتاد ولی اگر کسی دیگر بهعنوان معاون میآمد، احتمالا آن دوره هم تعدادی نیرو میآمدند. در دوره آقای جوانفکر همین اتفاق افتاد. آن دوره، تعدادی جوان به سازمان آمده بودند که اولین بار که با آنها جلسه داشتیم، احساس کردم چقدر اینها انگیزه دارند و چقدر با علاقه، موضوعات را پیگیری میکنند. به همین دلیل، به مدیرعامل گفتم خوب است اینها کمک کنند ولی بعد، دیدیم نه، اینها کسانی هستند که به شکلی خودشان را در ارتباط مستقیم با دولت میدانند و بیشتر از آنکه بخواهند اینجا کار فیزیکی کنند و صبح تا شب اینجا باشند و کار حرفه ای بکنند، دنبال کار خودشان و منافع حزبی خودشان هستند.
آقای جوانفکر وقتی میخواست مطالبی را بهعنوان سرمقاله روزنامه ایران بدهد، قبل از انتشار آن، جلساتی میگذاشت و تمام مدیران وقت را دعوت میکرد تا نظر آنها را هم بداند. معمولا اینطور بود که من و ایرناییهای قدیمی مثل آقای نعیمی، آقای وطن دوست و آقای اکبری که مسئول حراست بود، تقریبا در یک فضا به ایشان مشورت میدادیم اما آن آقایان جوان و پرشور، در فضای دیگر.
به تعبیر خودشان، ما مثل ترمز بودیم اما آن دوستان، گاز خودرو. در هر حال، ماجرای روزنامه ایران در مرداد ۱۳۹۱ پیش آمد. بعد هم، شرایطی پیش آمد که آقای جوانفکر اوایل مهر همان سال بازداشت شدند. دادستان تهران در اطلاعیهای گفته بود که آقای جوانفکر به دو فقره حبس تعزیری به زندان محکوم شده است. ما فکر میکردیم ایشان بعد از چند روز آزاد میشوند و به سازمان برمیگردند، اما چنین نشد و من تا زمان انتصاب آقای امیدی شهرکی در اواسط دی ماه همان سال (به عنوان مدیرعامل جدید سازمان و آخرین و ششمین مدیرعامل آن در دولت آقای احمدی نژاد)، سرپرستی سازمان را بر عهده داشتم. البته، برای این دوره سرپرستی که بیش از سه ماه طول کشید، ابلاغ کتبی نداشتم و آقای سیدمحمدحسینی وزیر ارشاد وقت بطور شفاهی به من گفتند که تا زمان روشن شدن وضعیت آقای جوانفکر، سرپرست سازمان باشم.
بازنشستگی در دوران ضیا هاشمی
پس از آن، چه مسئولیتهایی در سازمان داشتید؟
وقتی ماجرای بازداشت و زندانی شدن آقای جوانفکر طول کشید آقای شهرکی را از ریاست جمهوری آوردند و ایشان مدیرعامل جدید ایرنا شد. شهرکی به من گفت که میخواهم فردی را جایگزین شما به عنوان معاون خبر معرفی کنم. شما به عنوان معاون فرهنگی به دانشکده خبر بروید و پس از چند ماه، شما را رئیس دانشکده خبر معرفی میکنم. با رئیس وقت دانشکده خبر صحبت کردم چندان موافق نبود. بنابر این، مجدد به بعثه رفتم و مشاور خبری نماینده ولی فقیه شدم.
در دولت آقای روحانی نیز برای تحصیل در دوره دکترا از ایرنا ماموریت تحصیلی گرفتم. در طول این مدت، اگر نظری در ارتباط با محتوای خروجیهای ایرنا داشتم، برای مدیران عامل وقت و معاونان خبر ارسال میکردم.
در همان زمان، دوره مدیرعاملی آقای سیدضیاء هاشمی را با دوره های قبل مقایسه میکردم. دیدم تعداد نیروهایی که در این دوره وارد ایرنا شدند، نسبت به تمام دورههای قبل بیشتر بود. در اوج دوره اصلاحات آقای ناصری مدیرعامل وقت، کمتر از انگشتان دست، نیرو وارد ایرنا کرد. در دورههای مدیرعاملی بهداد و فیاضی که از بیرون آمده بودند، نیز کمابیش همینطور بود.
در نهایت در دوره مدیرعاملی آقای ضیا هاشمی موقع بازنشستگی من فرا رسید و پس از ۳۵ سال، با پایینترین پست سازمانی یعنی کارشناسی در ایرنا بازنشست شدم.
ایرنا رسانه نظام است نه دولت
همانطور که اشاره کردید، شما سالها در ایرنا فعالیت داشتید، از خبرنگاری گرفته تا سردبیری، مدیرکلی اخبار داخلی، معاونت خبر و سرپرستی سازمان. به نظرتان، ایرنا رسانه نظام است یا رسانه دولت؟
با تجربه ای که از فعالیت در ۱۹ سالگی تا زمان بازنشستگی در ایرنا دارم، معتقدم ایرنا خبرگزاری سیستم و نظام است.
همانطور که قبلا خدمتتان عرض کردم، آقای وردی نژاد زمانی که مدیرعامل سازمان بودند، در جلسات میگفتند روزنامه ایران که وابسته به خبرگزاری است، روزنامه دولت میشود اما خود خبرگزاری، خبرگزاری نظام جمهوری اسلامی است. چند دوره هم که خدمت مقام معظم رهبری به عنوان مدیران وقت ایرنا رفتیم، بر اساس آنچه که از ایشان میشنیدیم، انتظارشان از خبرگزاری، خبرگزاری دولت نبود.
گرچه به لحاظ ساختاری، این مشکل هنوز هم وجود دارد یعنی از نظر ساختاری، ایرنا زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و یک سازمان دولتی محسوب میشود ولی ایرنا، علاوه بر پوشش خبری دولت، قوه قضاییه و قوه مقننه را هم دارد، باید رابطه کاری با آنها داشته باشد و عملا فرمایشی که آقا داشتند و توصیههایی را که داشتند، باید انجام دهد. ایشان خبرگزاری را نبض نظام و دست بزن نظام مطرح کردند.
زمانی باب شده بود خیلی از سازمانها و تشکیلات دولتی را خصوصی میکردند. زمزمه واگذاری ایرنا هم مطرح شده بود اما آقای جوانفکر و آقای خلجی پیگیری کردند و کار به جایی رسید که آقا مجوز دادند که نه، اینجا (خبرگزاری جمهوری اسلامی) مستثنی است از جاهایی که میخواستند خصوصی کنند و یک نهاد حاکمیتی محسوب میشود. این یعنی خبرگزاری جمهوری اسلامی، خبرگزاری نظام است. نظر شخصی من هم همین است که خبرگزاری باید خبرگزاری نظام باشد، نه خبرگزاری دولت.
به همین دلیل و با تجربه ای که در ۳۵ سال کار در ایرنا بدست آوردهام، معتقدم ایرنا نباید در موارد اختلافی میان ارکان نظام به جانبداری از یک نگاه روی آورد بلکه در این موارد، باید نظرات همه قوا را مطرح کند و به نقد و بررسی کارشناسانه مواضع بپردازد.
خط قرمزهای ایرنا
در دورههای سرپرستی که داشتید، ایرنا چه خط قرمزهایی داشت و چطور با آن کنار میآمدید؟
در دوره اول، دولت اصلاحات حاکم بود و این دولت نیز برخی شرایط، شعارها و برنامهها داشت. مجلس نیز همراه بود. این وضعیت در ایرنا هم بود و نگاه و برنامههای دولت تقریبا برای کل بدنه سازمان جا افتاده بود. یعنی، ایرنا باید به برنامههای دولت وقت که در آن دوره، دولت اصلاحات بود، توجه داشته باشد. الآن هم همینطور است. مثلا، وقتی وزیر خارجه، وزیر کار یا وزیر آموزش و پرورش برنامه خبری دارد، ایرنا به عنوان یک رسانه دولتی و حرفهای موظف است که برود و آن را پوشش دهد.
ولی خط قرمز ما کجا بود؟ آن موقع خط قرمز ما این بود که اگر خبری یا مطلبی هست که در آن، اظهارات یک نماینده مجلس یا یک کارشناس به شکلی به قوه قضاییه یا مجلس تنه میزند، ما در ایرنا عاملی نشویم که پرچم آن دیدگاه را بلند کنیم و در جامعه مطرح سازیم. در دوره بعدی سرپرستی من در سازمان (دولت آقای احمدی نژاد)، ضرورت این کار، خودش را خیلی پررنگتر نشان داد.
یادم هست در همان جلسه اول سرپرستی که با مدیران خبر ایرنا داشتم و بعضی از آن آقایان جوان آن دوره هم بودند، گفتم از امروز حواستان باشد، خط قرمز ما مجلس، آقای لاریجانی، آقای قالیباف یا قوه مقننه نیست. خط قرمز ما آمریکاست، اسرائیل است، باید با آنها بجنگیم. اصلا چیز دیگری نداریم. قبل از آن، آنها مخصوصا در روزنامه ایران رقیب را مجلس میدانستند و یادداشتی مینوشتند که مجلس یا رئیس آن را زیر سوال ببرند.
واقعیت هم این بود که همکاران برای پذیرش چنین دیدگاهی آمادگی داشتند چون هر چه زمان میگذشت و بازگشت آقای جوانفکر طول میکشید، آن آقایان جوان هم حضورشان را کم میکردند، پیگیریهایشان را محدود میکردند و دیگر نمیآمدند. از طرفی، بچههای سازمان، آنهایی که مدیران ما بودند و جلسات هماهنگی داشتیم، طرز فکر و موضع گیریهای ما را میدانستند. در نتیجه، خیلی جدیتر مطرح شد که بچهها حواستان باشد. ما باید حجم توجهمان را بیشتر به حوزه خارجی ببریم، یعنی خبرگزاریهای مختلف جهان، رادیوها و شبکههای مختلف را کنترل و بررسی کنیم تا چنانچه ادعاهایی علیه نظام مطرح میکنند آنها را رصد و پیگیری کنیم و پاسخ دهیم. در این زمینه، با مسئولان و کارشناسان صحبت کنیم و پاسخشان را بگیریم. حتی گفتیم میزگردهایی در این زمینه تشکیل دهیم.
اگر دولتی بودن ما اینطور باشد که اگر سوال، ابهام یا اتهامی علیه دولت مطرح است و ما به این دلیل، دسترسی راحتتری به مقامهای دولتی و دریافت پاسخ آنها داریم، این یک امتیاز برای ایرنا است. ما از آنها دعوت میکردیم که در جلسات و میزگردهای ما شرکت کنند، کارشناسان دیگر هم بیایند. حتی اگر کارشناسی مخالف است، او هم بیاید و نقد خود را مطرح کند و همانجا پاسخش را مسئولان بدهند. یعنی بر خلاف روزنامهها که بر اساس گرایش سیاسی خود، فقط حرف و نظر موافقان یا مخالفان دولت را مطرح میکردند، ما در خبرگزاری معتقد بودیم انتقادها هم باید مطرح شود اما پاسخ مسئولان را هم دریافت و منتشر میکردیم. میزگردهای ما اینطوری بود.
با توجه به فعالیت جنابعالی در دوره مدیران عامل مختلف، عملکرد خبری ایرنا را در کدام دوره، حرفهای تر میدانید؟
من در باره دورانی که مسئولیت داشتم، نمیخواهم قضاوت کنم و در دوران مدیریت مدیران عامل ایرنا پس از آقای جوانفکر هم در سازمان نبودم ولی همواره به دلیل دلبستگی به ایرنا، خروجی سازمان را نگاه میکردم. وقتی میدیدم ایرنا وظیفه خود را درست انجام میدهد و وارد جبهه گیریهای جناحی نشده است، خوشحال میشدم اما هنگامی که در مواردی، عملکرد را نامناسب میدیدم ناراحت میشدم.
متاسفانه، بعضی مدیران عامل ایرنا راه را اشتباه گرفته بودند و فکر میکردند ایرنا یک روزنامه یا یک بنگاه خبری حزبی و برای کارهای سیاسی خودشان است. در این مواقع، ایرنا به اختلافات دامن میزد و از وظیفه اطلاع رسانی دقیق و صحیح خود و یک سازمان خبری حاکمیتی و ملی دور میشد.
معضلات ساختاری قدیمیترین خبرگزاری ایران
به نظر شما، مشکلات ساختاری ایرنا چیست؟
یک زمانی، ما متوجه شدیم بعضی خبرنگاران، مترجمان و کارشناسان ایرنا میرفتند و بیرون از مجموعه ما کار میکردند و موفقتر بودند. این ناشی از درآمد اندک آنها در سازمان بود. البته، بحث معیشتی و اقتصادی کارکنان ایرنا مربوط به این ۵ سال و ۱۰ سال نیست. متاسفانه سالهاست با این بحث مواجه هستیم.
با دولتی بودن خبرگزاری که زیرمجموعه ارشاد است و باید بودجهاش را دولت تعیین کند و بپردازد، از ابتدا این مشکل وجود داشت و همواره، موضوع تامین معیشت یکی از بحثهای جدی همکاران سازمان بوده است. به همین دلیل، آنها همیشه ناگزیر بودهاند در رسانههای دیگر هم بطور همزمان کار کنند. مثلا فرض کنید اگر یک خبرنگار یا مترجم، ماهی یک میلیون تومان درآمد در ایرنا داشت، وقتی به صداوسیما میرفت و در شبکهای مثل شبکه عربی العالم و پرس تی وی کار میکرد، آنجا پنج برابر ایرنا حقوق میدادند. در نتیجه، این همکار دیگر انگیزهای نداشت که اینجا کار کند.
زمانی چند نفر از بچههای دانشگاه امام صادق (ع) را معرفی کردند. آقای وردی نژاد به من که آن موقع مدیرکل اخبار داخلی ایرنا بودم، گفت: با اینها صحبت کنید و ببینید آیا به دردتان میخورند که اینجا کار کنند؟ با آنها صحبت کردم، از سازمان گفتم و وظایف و شرایط آنها را شرح دادم. در آخر یکی از آنها به شوخی و جدی گفت: ببخشید، ایثار دررفته چقدر میدهید؟ گفتم حقوق ایرنا اینطور است، رفتند و پشت سرشان را هم نگاه نکردند. به جای ایرنا، به وزارت خارجه و جاهای دیگر رفتند و کار کردند. یک بحث این است.
بحث دیگر آن است که در ایرنا زمانی حدود ۳۲ دفتر خارج از کشور داشتیم. یعنی هیچ خبرگزاری و رسانهای در داخل کشور حتی سازمان صداوسیما این همه نمایندگی خارجی نداشت. برای این دفاتر در برخی دورهها در مجموع بین ۷۰ تا ۱۰۰ نفر از همکاران بخشهای مختلف اعزام می شدند. این کار هم از نظر حرفهای، هم اقتصادی و هم روحیه بخشی، انگیزه بسیاری به همکاران میداد. اگر قرار است مشکلات ساختاری سازمان حل شود، انتظار است که فعالیت این دفاتر تداوم پیدا کند.
وقتی میدانیم برای اطلاع از رویدادهای خارج از کشور باید به رسانههای بیگانه متکی باشیم، بههرحال ممکن است خیلی جاها آنها بخواهند روایت و نظر خودشان را اعمال کنند. راه رهایی از این وضعیت، تهیه گزارش عینی و حضور ما در صحنه است. خبرنگاران ایرنا باید آنجا بروند. متاسفانه، بهمرور بهخاطر مشکلات اقتصادی و برخی توجیهات مدیریتی، این دفاتر تعطیل و کم شدهاند. وقتی دفترهای ما کم میشود، درعمل وابستگی ما به خبرگزاریها و رسانه های بیگانه برای اطلاع از رویدادهای دیگر کشورها بیشتر میشود و ما وابسته به آنها می شویم. در حالی که ما تولید کننده هستیم و باید باشیم و باید این مسیر ادامه پیدا کند.
مشکل ساختاری دیگر ایرنا، دولتی بودن و کارمند شدن خبرنگاران است. روحیه و طرز تفکر کارمندی اغلب به خودسانسوری منجر میشود اما قانون جدید مطبوعات، این وضعیت را تشدید کرده است. واقعیت این است که در دورههای مختلف گذشته، مدیریت ارشد سازمان اغلب از خبرنگاران حمایت حقوقی میکرد و اگر کار به مسائل قضایی میکشید، آنها را تنها نمی گذاشت. اما همانطور که میدانید اتفاقی که در چند سال اخیر افتاده این است که براساس قانون مطبوعات، علاوه بر مدیرمسئول یا مدیرعامل سازمان، نویسنده هم باید برود و در مقابل دادگاه به اتهامهایی که علیه مطلب او مطرح میشود، پاسخ بدهد. در گذشته چنین نبود. آن زمان مدیرعامل پاسخگو بود و اگر خبرنگاری مورد سوال یا اتهام قرار میگرفت، مدیرعامل وقت از او حمایت میکرد.
زمانی از یکی از وزارتخانههای مطرح به من زنگ زدند. آن موقع یادم نیست مدیرکل یا معاون خبر بودم. گفتند این گزارش یا خبری که دادهاید، اسم خبرنگار آن چیست؟ اسمش را بگویید. گفتم: نمیتوانیم به شما بگوییم ولی اجازه دهید با مدیرعامل خودمان در این باره صحبت کنم. به ایشان موضوع را گفتم. هنوز ۱۰ دقیقه نشده بود که آن آقا از وزارتخانه دوباره زنگ زد و اسم خبرنگار را هم دادم اما چون مدیرعامل سازمان حامی خبرنگاران بود، دیگر موضوع را پیگیری نکردند.
بارها پیش آمده بود که با وجود اینکه بعضی از وزیران، استانداران یا جاهای دیگر به مدیران سازمان اعمال فشار میکردند تا خبرنگاران ایرنا به مقداری خودسانسوری روی بیاورند و در اطلاع رسانی دست به عصا حرکت کنند اما مدیریت ارشد ایرنا از همکاران حمایت میکرد.
اگر حمایتهای حقوقی از همکاران سازمان باشد، دست آنها در پیگیریهای خبری بازتر خواهد بود و این کار، لازم است.
نکته مهم دیگر این است که همکاران سازمان نباید از نظر روانی احساس تبعیض کنند و علاوه بر آن، میان کارکنان و بازنشستگان سازمان باید ارتباط دائمی برقرار باشد.
خوشبختانه، شنیدم آقای جابری انصاری مدیرعامل سازمان در تدارک برگزاری رویداد ۹۰ سالگی ایرنا هستند. این کار ارزشمندی است. علاوه بر آن، به هرکدام از همکاران شاغل در سازمان، مبلغی به عنوان پاداش پرداخت کردهاند. ایشان به بازنشستگان سازمان هم لطف دارند. این نوع حمایت ها که همکاران با آن، روحیه میگیرند و باید هم اینطور باشد، برای یک سازمان بخصوص یک رسانه حرفهای بسیار مهم است. با این کارها آنها، احساس حمایت میکنند و احساس میکنند که دیده میشوند.
اگر مدیرعامل میشدم
اگر مدیرعامل سازمان شوید و ده سال هم وقت داشته باشید، چه کارهایی برای سازمان میکنید؟
واقعیت این است زمانی که ما در سازمان کار میکردیم و شرایط زمانی ایجاب میکرد، تقریبا انحصار خبری داشتیم. به این معنا که همه سازمانها و روزنامهها، محتاج و متکی به خبرهای ایرنا بودند. ما زمانی، خروجیهای خاصی برای روزنامههای مختلف داشتیم.
یادم هست آقای دکتر بهزادی که روزنامه اعتماد بود، یک بار با من تماس گرفتند و گفتند ایرنا میتواند برای ما خروجی داشته باشد که به ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ خبر در روز مثلا فقط ۱۰۰ خبر در آن بگذارد تا از میان آنها، خبرهایمان را انتخاب کنیم.
زمانی اینطور بود، یعنی وابستگی مسئولان، روزنامهها و رسانهها به سازمان تقریبا ۱۰۰ درصد بود اما حالا چه شده؟ اینترنت و شبکههای مجازی آمدهاند و دسترسی به اخبار و گزارشها خیلی راحت تر شده است. حالا ما ایرنایی ها با رقبای جدی مواجه هستیم؛ رقبایی که برای ارتباط با افکار عمومی، راحتتر، سریعتر و بهتر ممکن است کار کنند.
حالا سوال این است که اگر بخواهیم به عنوان ایرنا همچنان در این عرصه باشیم و مطرح باشیم، باید چه کنیم؟ پاسخ روشن است؛ خودمان را با شرایط جدید وفق دهیم. یعنی اگر شبکههای مجازی وارد شدند، ما باید در ایرنا در شبکههای مجازی حضورمان را پررنگ کنیم، بطور جدی در این حوزه کار کنیم و آنجا وجود داشته باشیم. اگر ما همچنان تفکر سنتی داشته باشیم و همچنان فکر کنیم که وظیفه ما این است که فقط یک مصاحبه بگیریم و روی خروجی قرار دهیم، شاید خودمان هم حواسمان نباشد اما از این میدان رقابت عقب میمانیم.
اگر فرصت ده ساله هم برای مدیریت ایرنا داشته باشیم اما پشتوانه نیروی انسانی خوبی در سازمان نباشد، وضع بهتر نخواهد شد. زمانی دانشکده خبر تشکیل شد تا خروجی آن وارد سازمان شود. اگر مدیریت سازمان فرصت ده ساله به قول شما داشته باشد، باید مرکزی یا جمعی را مامور کند تا مانند تیمهای فوتبال اروپایی از میان افراد جوان و با استعداد در دانشکده ها و مراکز آموزشی، نیرو انتخاب و آنها را بطور حرفه ای آموزش دهند و تربیت کنند.
ما باید با آموزشهای خاص، نیروی انسانیمان را تقویت کنیم و علاوه بر آن، تجهیزات و امکانات لازم را در اختیارشان قرار دهیم. ما در حال حاضر محدودیتهای بسیاری داریم. مثلا، مساله سرعت اینترنت یک بحث جدی است. اگر سیستم ما به روز نباشد و تجهیزات حرفهای و الکترونیکی روز را نداشته باشیم، به مشکل برخواهیم خورد.
همانطور که گفتم مساله معیشت همکاران باید با هماهنگی میان دولت و مجلس حل شود و علاوه بر آن، خودمان تولید درآمد داشته باشیم. مثلا فیلمها یا عکسهایی را که داریم، بفروشیم و از خروجیهای خبرگزاری به درآمد برسیم. یک زمانی پیشنهاد ما این بود از همکارانی که پس از ۳۰ تا ۴۰ سال تجربه حرفه ای موفق از سازمان خارج میشوند، استفاده و انجام برخی کارها را به آنها محول کنیم. در واقع، به جای آنکه بخواهیم به بخش خصوصی حق الزحمه دهیم، به همین همکاران بدهیم که با سازمان مرتبط هستند. این پیشنهاد هنوز هم میتواند اجرا شود و کارایی داشته باشد.
علاوه بر آن، ایرنا باید در همایشها و جشنوارهها حضور داشته باشد تا دیده شود همچنانکه باید حضور موثر، هوشمندانه و هدفمندی نیز در خارج از کشور داشته باشد.
ایرنا و خبرهای ویژهاش
به نظر شما، در حال حاضر، آیا نیازی به خروجی اخبار ویژه (محرمانه) ایرنا هست؟
شاید به صورت قبل نه، ولی بههرحال هر چقدر خودمان را موظف بدانیم که باید اطلاعرسانی کنیم، ممکن است گاهی لازم باشد به دلایل امنیتی یا حفظ منافع و مصالح ملی، برخی خبرها را انتشار عمومی ندهیم.
فرض کنید یک اتفاق امنیتی میافتد و مثل همین خبر هفتههای اخیر که دو قاضی را ترور کردند، ایرنا اطلاعاتی داشته باشد که هنوز در جایی پخش نشده است و اگر ما آن را منتشر کنیم ممکن است مسیر تحقیقات یا روند ماجرا را تغییر بدهد. چون به محض اعلام آن از سوی ایرنا، هم دوست اطلاعات آن را میگیرد و هم دشمن. به همین دلیل، اصل وجود خروجی اخبار ویژه لازم است اما نه به صورت قبل و پررنگ، ولی با شکل جدیدی که ممکن است روزی حداکثر ۵ یا ۶ خبر در آن برای برخی مسئولان عالی رتبه کشور انتشار یابد.
در مجموع، میتوانم بگویم عمر حیات اخبار در حالت ویژه خیلی کم شده است. چه بسا، روزی برسد که لازم باشد همه آن اخبار ویژه را بتوانیم روی خروجی مطبوعاتی منتشر کنیم. همین الآن در غرب و آمریکا برخی مطالبی که ۵ یا ۱۰ سال از زمان آن گذشته و دیگر جنبه امنیتی و محرمانه ندارد را علنی منتشر میکنند. ما هم میتوانیم با گذشت زمان و برخی تغییر و تحولات، اینگونه مطالب و خبرها را عمومی منتشر کنیم.
گفت و گو از: حجت مرتجی و ناصر غضنفری
اخبار گروه فرهنگی ایرنا را اینجا بخوانید.
نظر شما