این بار اما گسل افغانستان فعال شد و آنچه رخ داد نه بهاری بود و نه عربی، بلکه خزان دموکراسی وارداتی بود برای مردم افغانستان.
آنچه رخ داد از منظری با آنچه در بهار عربی شد، شبیه است. یک دولت اگرچه دموکراتیک اما کاملاً متکی به آمریکا و محروم از حمایت و پایگاه مستحکم مردمی، به محض کم رنگ شدن حمایت نظامی آمریکا و قطعی شدن خروج این کشور، آن هم به این شکل غیرمسئولانه و دست پاچه، بلافاصله فروپاشید و سقوط کرد. در این بین آنچه گمان میشد در مدت بیست سال صرف هزینه هنگفت ۸۸ میلیارد دلاری، بتواند به عنوان حافظ دموکراسی وارداتی عمل کند، ارتشی از هم گسیخته و ناکارآمد از کار در آمد و نشان داد که آمریکا در هر دو عرصه سخت افزاری و نرم افزاری در افغانستان شکست خورده است.
این شکست رسوا، محیط سیاست داخلی و سیاست خارجی آمریکا را به شدت متأثر کرده است و تأثیرات آن پایا خواهد بود. در صحنه داخلی، حتی در داخل حزب دموکرات انشقاق و نارضایتی بروز کرده است. مخالفان داخلی به شدت تیم سیاست خارجی بایدن و خود او را به باد انتقاد و تمسخر گرفتهاند. خروج فرار گونه از افغانستان، که خاطرات تلخ گریختن از سایگون را زنده میکند، حامیان دولت دموکرات را نیز به وحشت و نگرانی انداخته است، تا آنجا که برخی این رسوایی را «کابل گیت» خوانده و پیشبینی کردهاند دموکراتها به همین دلیل انتخابات ۲۰۲۴ را از دست خواهند داد.
اما در محیط بین المللی شرایط امروز افغانستان بسیار عبرت آموز شده است. همانگونه که سرنوشت حکام عربی ساقط شده در جریان بهار عربی عبرت آموز و تأمل برانگیز شد. شبیه سازی آنچه در افغانستان رخ داد با تحولات بهار عربی یک پیام روشن برای همه متحدین آمریکا به همراه دارد. دولتها و حکومتهایی که آمریکا مؤلفه اصلی منافع ملی آنها قلمداد میشود و یا حفظ و تداوم امنیت ملی خود را به امید و اعتماد به آمریکا واگذاشته اند مغموم و نگران و مشوش شدهاند. اکنون افغانستان به آینه عبرتی برای متحدان آمریکا در سراسر دنیا و خصوصاً در غرب آسیا تبدیل شده و سوالاتی جدی در میان رفقای نزدیک واشنگتن پدید آورده است. به راستی دولت بعدی که با بی اخلاقی سیاسی آمریکا این چنین بی پناه خواهد ماند کدام است؟ در خاورمیانه است یا در اروپا و یا حتی در آسیای دور؟
نظر شما