روزنامه ایران در یادداشت سهشنبه ۲۳ شهریور به قلم مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی آورده است: بسیاری از ناظران سیاسی و آشنا به قواعد روابط بین الملل در داخل و خارج از کشور رویکرد و سیاستهای ایران در قبال منطقه و مردم رنجدیده افغانستان را اصولی، هوشمندانه و مبتنی بر حزم و دوراندیشی عملگرایانه و ناظر بر تأمین منافع ملی خود ارزیابی میکنند. در عین حال هستند عدهای که معتقدند ایران نسبت به این تحولات، منفعل ظاهر شده و یا افغانستانیهای شیعه یا فارس زبانی که قرابت فرهنگی بیشتری با ایران داشته اند را به حال خود واگذاشته است.
این منتقدان داخلی و خارجی را البته با یک تبار شناسی کلی میتوان دسته بندی کرد تا دید هریک با چه ظن و نیت و هدفی رویکرد ایران را در بوته نقد قرارداده اند.
در بخش داخلی تصورم این است که عمده منتقدین، موضوع را از منظر عاطفی و حس قرابت فرهنگی که با فارس زبانان و یا شیعیان افغانستانی دارند ارزیابی میکنند و به قول فردوسی بزرگ دلشان پرخون و جانشان پر ز درد گشته است و از سر سوختن دل، دریغ و درد میگویند که ایکاش چنین نمیرفت و چنان نمیشد. حال آنکه تاریخ روابط بین الملل پر است از رویدادهای ناخوشایندی که خارج از اراده و توان ما رخ داده است.
دسته دیگر، کارشناسان و نخبگانی هستند که فراتر از احساسات و عواطف به تحولات مینگرند و حرف ِحقشان این است که آنچه در افغانستان رخ میدهد آغاز یک فرایند پیچیده است که هرگز نباید خوش خیالانه و یا از نظر آنها منفعلانه با آن مواجه شد و لازم است کشور نسبت به این تحولات، سیاستهای چندلایه، عمیقتر و پویاتری اتخاذ کند تا ضمن بهره مندی از به قدرت رسیدن طالبان به عنوان یک واقعیت غیرقابل انکار در کشور همسایه، متحدین ذاتی فرهنگی مذهبی تاریخی خود را در این کشور از دست نداده و آنها را از خود نرنجاند. با این همه این دسته نیز نه تنها پیشنهاد مشخصی ارائه نمیکنند بلکه بعضاً از فحوای کلام و نحوه ابراز نگرانی شأن، ناخواسته بوی دعوت ایران به مداخله در کشور همسایه به مشام میرسد. دسته اندک دیگری اما به خوبی از عقلانی بودن رویکرد عدم مداخله ایران در امور همسایه واقفند اما تجاهل میکنند و از سر لجبازی با حاکمیت و سِرتِقی سیاسی، این رویکرد را به چاش کشیده و از آن مشروعیت زدایی میکنند. والا اگر در خلوت از هرکدامشان بپرسی با چه منطقی ایران باید وارد جنگ یا درگیری با طالبان و مداخله در امور کشور همسایه شود؟ و آیا ارزیابی دقیقی از تبعات فاجعه بار چنین اقدامی چه برای مردم ایران و چه برای فارس زبانان و شیعیان افغانستان دارند؟ یا پاسخی ندارند یا اذعان میکنند که منظورشان از این انتقادات مداخله نظامی نیست.
و اما منتقدان خارجی. آنها به خوبی از درست بودن رویکرد عدم مداخله ایران در امور افغانستان و تعامل با طالبان که ضامن تحصیل منافع ملی و حفظ منافع فارس زبانان و شیعیان افغانستان است واقفند ولی عمدتاً خواسته یا ناخواسته، بازیگر سناریویی هستند که اهداف آن و یا ماحصل آن میتواند به شرح ذیل باشد:
- فراموش شدن یا به حاشیه رفتن شکست و فرار آمریکا از افغانستان بعد از ۲۰ سال
- تحریک ایران برای ورود به باتلاق افغانستان (جاییکه قبلاً آمریکا و شوروی به عنوان قدرتمندترین کشورهای نظامی و اقتصادی جهان در آنجا شکست خورده و از آن فرار کرده اند)
- تحریک احساسات مردم ایران برای ایجاد دوقطبی فرسایشی مردم حاکمیت
- تحریک احساسات فارس زبانان و شیعیان افغانستان و ایجاد جنگ داخلی خانمان سوز در این کشور
- ایجاد حس بی اعتمادی و نفرت از ایران در میان افغانستانیهامبنی بر اینکه آنها را در برابر طالبان تنها گذاشته است.
-ایجاد تردید و تشکیک در عزم طالبان مبنی بر تعامل سازنده با ایران
-سردرگم و مردد کردن تصمیم سازان کشور در حوزه تعامل با افغانستان پیش رو
نظر شما